نگریستن به اقتصاد از زاویه احزاب (بهطور عام) به تمامی یک نکته را به نمایش میگذارد و آن اینکه «سیاسیون برای اقتصاد برنامه ندارند و در نهایت مانند آنچه تاکنون دیدهایم، اگر به قدرت برسند آنگاه به فکر میافتند که برای اقتصاد چارهاندیشی کنند»، همین نگاه جریانهای سیاسی به مقوله اقتصاد باعث شده تا معیشت مردم و کلان اقتصاد همیشه در نوسان بوده و روی ریل ترقی قرار نگیرد.
برای تبیین این موضوع گفتوگویی با دکتر علی ظفرزاده، نماینده پیشین مجلس، با سابقه عضویت در کمیسیون صنایع و معادن که در پیشینه کاری خود، مدیریت کل کار و امور اجتماعی استان خراسان بزرگ و عضویت در هیات مدیره ایرانخودرو خراسان را دارد، انجام دادهایم.
وی هماینک دبیرکل «جمعیت تولیدگرایان ایران» است، تشکلی که در وزارت کشور به ثبت رسیده و عضو خانه احزاب ایران است. شاهکلید بحث ظفرزاده شاید این جمله باشد: «کسانی برای اقتصاد ایران تصمیم میگیرند که نسبتی با علم اقتصاد ندارند». این دغدغه باعث شد تا این نماینده پیشین مجلس به همراه عدهای از مجلسیان در کنار برخی از اساتید دانشگاهها و نیز جمعی از تولیدکنندگان و به نیت برونرفت اقتصاد از وضع نامطلوب خویش جمعیت مذکور را تشکیل دهد، تا چرخه تولید دانش تا تولید محصول را کامل کنند. مشروح گفتوگو با دبیرکل جمعیت تولیدگرایان ایران در پی میآید.
- چه شد که به فکر تشکیل جمعیت تولیدگرایان ایران افتادید؟
این جمعیت با هدف حمایت از تولید و توسعه فرهنگ تولیدگرایی در جامعه ایرانی و با همکاری عدهای از نمایندگان مجلس، دانشگاهیان، تولیدکنندگان و متخصصان اقتصاد تشکیل شد.
اینکه میدیدیم اغلب اعضای کمیسیونهای تخصصی مجلس هیچ نسبت و سنخیتی با آن کمیسیون نداشتند و بالطبع نمیتوانستند تصمیمهای شایستهای بگیرند آزاردهنده بود، بنابراین آمدیم تا به سهم خود تلاش کنیم تا متخصصان و افراد ذیصلاح در مراکز و نهادهای تصمیمگیری و قانونگذاری حضور داشته باشند و مجلس و دولت کارآمد شود و قوانین و مقررات موثر و کارساز به تصویب برسد.
- اقتصاد فرزند ضعیفالجثه و حتی میشود گفت «ناقصالخلقه» احزاب ایرانی است، آنقدر به سیاست بها میدهند که اقتصاد را به حاشیه بردهاند، چرا؟
اول اینکه احزاب قدرتمند و ریشهداری در کشور وجود ندارد و نمیشود وضع موجود را به احزاب نسبت داد. جریانهای سیاسی در آستانه انتخابات تحتعنوان احزاب و امثالهم قارچگونه نمایان میشوند و پس از انتخابات هم مثل برف آب میروند و ظهور و بروزی در فرآیند اداره کشور ندارند. جریانهای سیاسی موجود هم به نوعی دنبال اتصال به شبکه توزیع قدرت و ثروت هستند ولاغیر.
دوم، مباحث اقتصادی و بحثهای تخصصی در وقایع مهم مانند زمان انتخابات خریدار ندارد. جامعه شوربختانه دل به کسانی میبندد که در نقش قهرمان و منجی ظاهر میشوند، قهرمانی که وعده حل یکشبه مشکلات را میدهند، در این فضا کسانی که برای حل مسائل برنامه جدی دارند، دیده نمیشوند.
علت دیگر بیتوجهی به بحثهای اقتصادی توسط احزاب، دلارهای نفتی است. دلارهای نفتی باعث شده تا دولتها نسبت به توسعه کشور و درونزا کردن رشد آن بیتوجه باشند و همین موضوع در مورد احزاب نیز صدق میکند.
- ولی هلند نفتی خلاف این موضوع را ثابت کرده است.
آنها عاقلانه چارهاندیشی کردند و صندوقی مانند صندوق توسعه ملی تشکیل دادند تا موانع توسعه را که همان دلارهای نفتی است از اقتصاد و اجرای جدا کنند. بنابراین سود حاصل از منابع نفتی به جای تنبل کردن دولت، صرف سرمایهگذاری و توسعه شد، اما در ایران دلارهای نفتی باعث شده تا «قدرت» به احزاب و تشکلهای مردمی سازمانیافته و نهادهای صنفی روی خوش نشان ندهد و احزابی هم که ایجاد شدند بخشی از تلاششان به جای حل مسائل و ارائه برنامه برای آن، صرف نزدیکی و لابی به قدرت شد.
- یعنی این تعریف ماکس وبر را که «احزاب بنگاههای تجاری هستند که میخواهند به قدرت نزدیک شوند تا منافع مادی و معنوی خود را حداکثری کنند» میپذیرید؟
ممکن است نیت این نباشد، اما این موضوع در ایران عملا اتفاق افتاد، نمونهاش هم احزاب دولتساز است. برای اینکه این موضوع در مسیر درستش قرار گیرد، در برنامه چهارم پیشبینی شد تا یارانه به احزاب براساس کارکردهایشان پرداخت شود تا فرهنگ حزبی و تشکیلاتی در جامعه گسترش یابد. اما بهرغم تصریح قانون، دولت احمدینژاد یارانه احزاب را حذف کرد و آنها را به حاشیه راند و گفتمان هواداران تودهای غیرمتشکل راه انداخت.
- جایگاه اقتصاد در برنامههای احزاب باید چگونه باشد و الان چگونه است؟
وضعیت اقتصادی ایران به هیچ روی با قابلیتهای فراوان آن همخوانی ندارد، رتبه 144 در کسبوکار در بین 183کشور جهان مسئلهای است که خودمان ایجاد کردهایم. احزاب و تشکلها باید نگاهشان را به مسائل فنی کنند نه اینکه وظیفه خود را در فرستادن چند نماینده به مجلس خلاصه کنند. ما امروز گرفتار یک تفکر عوامگرایانه شدهایم. تفکری که با هزینه کردن منابع عمومی در پی بهدست آوردن آرای مردم است.
این نوع نگاه ما به قدرت نگاهی کوتاهمدت و غیرکارآمد است و منابع کشور هدر داده میشود. با این روش مردم روزبهروز فقیرتر میشوند. رفاه و آسایش جامعه و کسب علم، دانش، معرفت، اعتقاد و ایمان رابطه مستقیمی با بهبود معیشتی و برنامهریزی اقتصادی دارد. احزاب باید استراتژی اقتصادی مدون، معقول و قابل دسترسی داشته باشند که متاسفانه احزاب موجود فاقد چنین خصیصهای هستند.
- کسانی هم که برنامه دارند، بسیار کلیگویی میکنند و راهکارهای عملیاتی برای حل مشکلات ارائه نمیدهند.
گروههای سیاسی عموما فاقد پایگاه وسیع مردمی بوده و از توسعه لازم برخوردار نیستند و ملاک حضورشان بر مبنای نزدیکی به قدرت تعیین شده است و معادلات را از این طریق حل میکنند. بنابراین هیچگاه به سمت برنامهریزی جامع یا تشکیل دولت در سایه نرفتند.
لذا جریانهای سیاسی که در کیک قدرت سهیم هستند بیشتر به توزیع قدرت و ثروت فکر میکنند و شعارهای کلی میدهند. کسی هم نمیپرسد، با چه مکانیسمی شعارهایتان را اجرایی میکنید؟ بازاری آشفتهتر از بازار سیاست وجود ندارد.
- شما یکی از همان جریانهای هستید، به نظر شما مهمترین مشکل اقتصادی کشور که باید احزاب بهصورت جدی به آن بپردازند چیست؟
ما که سهمی در قدرت نداریم اما گروههایی که مدعی اداره کشورند، اگر واقعا به آینده ایران علاقهمند هستند باید برای رکود تورمی موجود چارهاندیشی کنند، رکود و تورم اقتصاد را فلج کرده و خطوط تولید را یکی پس از دیگری به اغما برده است. باید از خروج مغزها، سرمایهها و تجربهها جلوگیری و زمینه مشارکت همگانی در همه زمینهها فراهم شود و انحصار مراکز قدرت در سیاست و اقتصاد از بین برود.
بهبود اوضاع داخلی در جهت رونق فضای کسبوکار و ترمیم روابط با جامعه جهانی از اولویتهای مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. جالب است بدانید درحالیکه رتبه ایران در بهبود فضای کسبوکار چهار رتبه منفی شده و به 144 رسیده، این رتبه برای عربستان 11، بحرین 18، امارات40، قطر 50، تونس 55 و... است.
حتی یمن که کمترین منابع انسانی و طبیعی را دارد وضعش بهتر از ایران و دارای رتبه 105 در حوزه فضای کسبوکار است. همین امر به خروج سرمایه از کشور شدت بخشیده و جذب سرمایههای خارجی را حداقلی کرده است. عدمسرمایهگذاری و واردات بیحسابوکتاب، بیکاری را بهطور نگرانکنندهای بالا برده است که باید چارهاندیشی شود.
- اگر دولت دست گروه شما یا همفکران شما بود برای حل این مسائل اقتصادی چه راهحلی (عملیاتی) ارائه میدادید؟
تقویت آزادیهای مدنی و به رسمیت شناختن حقوق شهروندی و برگزاری انتخابات آزاد و تسهیلات اقتصادی و فرصتهای اجتماعی، تضمین شفافیت و برنامههای حمایتی در جهت تشخیص مصالح و اولویتبندی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توسط نهادهای مردمی و خود مردم و نیز انجام امور از مسیر کارشناسی شده و تامین منافع ملی و... راه برونرفت از وضع موجود است و به قول آمارتیاسن: آزادیها نهتنها اهداف اولیه توسعهاند بلکه ابزار عمده آن نیز بهشمار میروند.
- برخی بر این عقیدهاند که «احزاب برای رسیدن به قدرت ناشی از پول نفت با هم رقابت میکنند»، به نظر شما رابطه بین احزاب بهخصوص آنهایی که به قدرت میرسند با نفت چگونه باید باشد؟
درآمد سرانه ایرانیان طی برنامههای اول تا چهارم توسعه به ترتیب 442، 339، 445 و 1022دلار بوده است، یعنی گروههایی که به کسب قدرت و تشکیل دولت در ایران فکر میکنند، نگران اداره کشور نیستند چون شاهکلید نفت در اختیارشان است.
این مسئله به قدری حیاتی است که تصور اداره کشور بدون درآمد نفت برای هیچ حزب و جمعیتی ناممکن است، احزاب هنوز برای اداره کشور بدون وابستگی به درآمدهای نفتی برنامه ندارند.
- وضع اقتصاد کشور را چگونه میبینید؟
این وضع نیازی به توضیح ندارد. طبق برنامه چشمانداز، رشد اقتصادی و سرمایهگذاری باید سالانه به ترتیب 8 و 12درصد،تورم یکرقمی و نرخ بیکاری 8.4درصد باشد، الان رشد اقتصادی حداکثر 2درصد است، بقیه بخشها تفکیکشان معلوم است.
در چند سال گذشته به ازای 450میلیارد دلار درآمد ارزی 449میلیارد دلار واردات صورت گرفته است. تحریم خارجی و تخصیصهای نابهجای منابع، فساد اداری، سرکوب مالی روشهای مدیریتی ناکارآمد و غیرکارشناسی، مددجویان کمیته امداد را افزایش داده، اکثریت مردم را زیر خط فقر برده و سیاستگذاری اقتصادی، صنعتی و پولی و مالی به دست افراد فاقد صلاحیت قرار گرفته لذا «هر دم از این باغ بری میرسد».
- احزاب به وظایف خود در حوزه اقتصاد عمل نمیکنند، نه بیانیهای، نه پیشنهادی، نه راهکاری، چرا؟ خانه احزاب هم که انگار وجود خارجی ندارد.
خانه احزاب که عملاً تعطیل است، احزاب موجود هم یا در بند قدرتند یا قدرت، اجازه عرضاندام به آنها نمیدهند. دولت هم در حوزه اقتصاد التفاتی به نظرات کارشناسی ندارد و همین امر باعث شده تا اقتصاد در امواج شکننده حوادث گرفتار شود. بیتدبیری از درون، اقتصاد کشور را تضعیف کرده است.
- نمایندگان مجلس در مسائل سیاسی تا حدود زیادی هماهنگ و جبههای عمل میکنند، اما با اینکه اقتصاد و معیشت مردم موضوع مهمی است، شاهد عملکرد هماهنگ و جبههگیری نمایندگان نبودهایم، چرا؟
عمده نمایندگان، مشکلات را درک میکنند اما به خاطر پارهای ملاحظات مجبورند به گونهای دیگر عمل کنند زیرا تمایل دارند دوباره انتخاب شوند، بنابراین همگرایی سیاسی دارند. نمایندگان تشکیلاتی، منفردهای استانی را جذب و آنها را به سمت تمایلات سیاسی خود سوق میدهند و التفات چندانی به بنیانهای اقتصاد، نشان نمیدهند.
- با پایان جنگ در دولت آقای هاشمی و دولتهای پس از آن، به نوعی اداره کشور در اختیار احزاب و جریانهای سیاسی بود. از نگاه شما، آنها در حوزه اقتصاد چگونه عمل کردند؟
در قوه مجریه، شخص اول که رئیس دولت است، تعیینکننده نوع نگاه و سمتوسوی اقتصاد است. آقای هاشمی دارای اراده جدی برای خصوصیسازی در اقتصاد بود، کارگزاران هم بهعنوان بازوی اجرایی، نه با نگاه حزبی بلکه با عملکرد گروهی در این حوزه مواجه بودند. اتکای کارگزاران برای پیشبرد برنامهها به رانت نفت بود، تلاشی جدی از سوی آنها برای مالیات محور کردن دخلوخرج دولت دیده نشد.
دولت خاتمی هم بر پایههای رانت نفت مستقر شد، تلاش کردند تا احزاب و جریانهای سیاسی را تقویت کنند و در گام بعدی به سمت کاهش وابستگی به نفت حرکت کنند. اما در این مسیر توفیق اساسی نداشتند.
آقای احمدینژاد هم که خود را بینیاز از امر و نهی احزاب میدید، اگر حزب یا گروهی هم مدعی نوشتن برنامههای اقتصادی دولت احمدینژاد هستند بدانند که خدمت خوبی نکردند.
- بازگشت به نقطه صفر ویژگی احزاب و جریانهایی است که در ایران به قدرت میرسند. چرا؟
این دیدگاه جامعیت ندارد. دولتهای قبل از احمدینژاد در ادامه هم و اصلاحی بودند، برنامههای خوبی نوشته شد.
- اما برنامه چهارم که پر از کلیگویی بود، کلیگوییهایی آرمانی که قابلیت اجرا نداشت.
بله، بخشی از برنامه آرمانی بود، از نظر اجرایی هم برنامه قوی و راهگشایی بود که متاسفانه از همان اول مجلس هفتم کلنگ تخریب آن را با حذف ماده 3 و فریز کردن قیمت حاملهای انرژی زد و دولت آن را اجرا نکرد. اما احمدینژاد دولت خود را انقلابی میدانست، انقلابی که گذشته را نفی میکرد. او به قوانین عمل نکرد، وقعی به پیشنهاد دلسوزان و متخصصان نگذاشت و رکود تورمی فعلی نتیجه این به اصطلاح انقلاب است.
- تفکر اقتصادی جمعیت شما از چه آبشخوری تغذیه میکند.
ما معتقد به وجود اقتصادی آزاد هستیم و به قول اوانز: دولت باید در اقتصاد قابلگی و دایگی کند نه تصدیگری. در این رویکرد دولت باید استراتژیها را تعیین و فضای کسبوکار را تسهیل و امنیت سرمایهگذاری را فراهم کند و عملیات با بخش خصوصی باشد. دولت و نهادهای وابسته باید از اقتصاد، صنعت و تجارت خارج شود و صرفا نقش هدایتگر و حمایتگر داشته باشد و مداخله دولت به حداقل برسد.
- دولتهای نهم و دهم با الگوی سهام عدالت و نیز هدفمند کردن یارانه هم همین برنامه را دارد، پس چرا مخالفت میکنید؟
شهید مطهری عدالت و آزادی را تفکیکناپذیر میدانند، اگر به آزادی و تعالی انسان توجه شود، انسان آزاد خودش برای ارتقای شاخصهای اقتصادی تلاش میکند و بنابراین فقر ریشهکن میشود.
این نگاه در دولت فعلی وجود ندارد و نهایتا دولت عدالت را در توزیع پول نفت خلاصه کرده که این فکر واقعا زیانبار است و آثار آن هم مشهود. اینگونه عدالت را کشورهای بلوک شرق تجربه کردهاند و عاقبت فرو پاشیدند.
- اولویت شما در اقتصاد کدام بخش است؟ بازرگانی، صنعت، کشاورزی، نفت و...
اولویت باید توسط تقاضای بخشها مشخص شود، هیچکدام را نمیشود تعطیل کرد. بخشهای اقتصادی لازم و ملزوم یکدیگرند، صنعت بدون تجارت امکانپذیر نیست و همچنین کشاورزی بدون صنعت. و البته در یک جامعه آزاد که نهادهای مدنی، صنفی و تخصصی شکل گرفتهاند، مردم در قالب این تشکلهای سازمانیافته در اولویتگذاریهای درونبخشی کمک میکنند.
- این نوع نگاه به اقتصاد، پوپولیستی نیست؟
نه، شما باید منابع را در جهت تقاضا تخصیص دهید، تقاضای واقعی و نوآورانه. البته در افق جهانی آن و در فضای رقابتی و اجرایی شدن سند چشمانداز که آیتمها را مشخص کرده است.
- فکر نمیکنید برای پویایی در اقتصاد، خاستگاه دولتها باید حزبی شود تا عملکرد نامطلوب آنها به پای ناکارآمدی نظام نوشته نشود.
اگر دولتها دارای پایگاه و خاستگاه حزبی باشند، باید درباره عملکرد اقتصادی خود و حتی سایر حوزهها به مردم و منتقدان پاسخگو باشند، در این صورت حساب توان آنها از توان مجموعه نظام جدا میشود.
- هرچند نام احزاب طی سنوات گذشته تغییر کرده اما ذیل همان چپ و راست طی سه دهه گذشته اداره کشور را در دست داشتهاند، عملکرد و نوع نگاه آنها را در حوزه اقتصاد چگونه ارزیابی میکنید؟
نگاه گروهها و احزاب سیاسی در مدت زمان ذکر شده مرتب دچار تغییر شده است. گاه تغییرات 180 درجهای اتفاق افتاده است، شاید تجربه در این تغییر و چرخش موثر بوده است. هر چند گروهها و جریان غالب سیاسی در ایران تغییر جهت داشتهاند اما در یک نگاه مشترکاند؛ اقتصاد نباید دولتی باشد.
که البته برای اجرایی کردن آن هر یک نظری دارند، یک جریان حضور مردم را درجه بندی میکند. در توزیع قدرت و ثروت هم به همان مبنا عمل میکند، یک جریان هم ممکن است حقوق شهروندی را برای همه ایرانیان یکسان بخواهد.
همشهری اقتصاد